شبهای نمناک

این خط نوشته ها حاصل ذهن فسیل گرفته ی این رها شده ی اسیر در گمراهی هاست -ساحل

شبهای نمناک

این خط نوشته ها حاصل ذهن فسیل گرفته ی این رها شده ی اسیر در گمراهی هاست -ساحل

حیران

سلام

زمان هایی است که نمی دانی چه می خواهی و نمی دانی چه بنویسی

نمیدانی که را دوست داری و چه را دوست داری

نمی دانی گریه کنی یا خنده

نمی دانی باران لذت بخش است یا آفتاب

غم  محبوب است یا غنا


و امروز من از زمان هایی است 

که از حال و روز  خود آگاهی و اطلاعی ندارم

گهی بر سجاده بیتوته کرده و چشمه غمآبه جاری ساخته

و گهی بر اسب سرکش نفس لهیب زده و آزادوار در تاخ وتاز زمانه او را به نگاره می نشینم

از سر سجاده جام می نوش کرده

و در بزم مستانه سجاده تمنا کرده

و در این احوال سرگردانم

و درمانده از این صورت و سیرت خویشتن

و آه

و آه 


گویند آنان که سجاده دل را گشوده و در قنوت خود سیمای ربوبی را نگریسته اند چون همچون منی را نظاره کنند حقیقت را درک کرده و زشتی عمل و رفتار را در سیمای نمایان خواهند دید و این از الطافی است که هدیه به آنان کنند


اما غمی که مرا در برگرفته استشمام بوی تعفن و لجن گرفته خود است که نمایان می بینم 

امروز سیاه های گندآبی سیرتم آنچنان بر خویشم نمایان شده که هر آیینه بیم آن دارم که دیگران نیز آگاه از سر درونم شوند و سیاهه عملم بر ایشان گشوده شده بینم

و من خجلت زده از خدای و خلق

و آه خدای خوبم -که خوبیت در طغیانم بی دلیل نبوده- مگر برایم جز نجوای«یاستارالعیوب» امیدی هست.

و...

 

و ای خدی من

و چه زیباست و مدهوش کننده است فرصت زمانی که تو را خدای می خوانم 

اگرچه که زشتیم مرا در مقابلت خجل زده کرده ولی در مقام فقری که به تو دارم در نیازم را به سوی تو خواهم ساخت تا هر آیینه در گشودن درب فقط تو را رویت کنم





 

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد