شبهای نمناک

این خط نوشته ها حاصل ذهن فسیل گرفته ی این رها شده ی اسیر در گمراهی هاست -ساحل

شبهای نمناک

این خط نوشته ها حاصل ذهن فسیل گرفته ی این رها شده ی اسیر در گمراهی هاست -ساحل

20درصد

از روزی که فرماندهان را گذاشته تا حقوقدانان را سروری دهیم حقوقمان را دیرتر به حسابمان میریزند

خدا را شکر امسال 20 در صد حقوقمان اضافه شد تا غنای 20 درصدمان را فراموش کنیم

و اگر 5 درصد دیگر هم مرحمت کنند شاید از خیر 5 درصد هم بگذریم

دیگر راحتی آنقدر بر دوشمان سبکی کرده که  ذوق زدمان کرده که فکر نکنم کسی دیگر نیازی به آب سنگین داشته باشد

ودیگر فردو را فقط برای تفریح و استفاده از حال هوای مطبوع و دل انگیزش یاد کنیم 

و دختران و پسرانمان را دیگر به جای شادی و شور در تفرجگاها نیازی به زنجیر کردن خود برای گفتن مثلاً حقی نداشته باشیم

چقدر کم و شاید قلیل العقل بودیم که زیبایی اصفهان را بگذاشتیم و به یو سی اف که خودمان هم نمی دانیم معنی اش چیست، باد به قبقبه انداخته که ما  می توانستیم

راستی چقدر ما بی فکر  بودیم 

که کیک و شیرینی بسیار شیرین یزد و اصفهان و قم را رها کردیم و در بیابانهای لم یزرع به  دنبال کیک زرد گشتیم

چقدر نادان بودیم که جوانانمان را وادار می کنیم به جای ادبیات و شعر و حقوق وریاضی به دانستن رشته هایی که در آن باید بدانیم که هسته چیست و چه می کند کردیم 

راستی چرا

ظریفی می گفت که به اندازه ای که نیم سال بگذرد همانظور که آن ستوده نام نفت به سفره یمان آورد او نیز زنجیر های پیچیده  را باز میکند

و من ساحل نشین دلخوش به بادی که بوزد و هوایی تازه کند

پشیمانم چرا اینقدر در این بلاد کج اندیش بودیم و نفهمیدم و کارهایی کردیم که نمیدانم جبرانی برایش هست یا خیر

فکرش را بکن 

اگر این ظریف اندیشان پرفسور صورت چند دهه پیش بودند راستی اینقدر زحمت برایمان بود که امروز بخواهیم 31 شهریور را یادبود کنیم و افتخار؟

شاید آن پیر ساده لوح راست گفته بود...


آن وقت که می شود کنار شیطان ایستاد و دست داد وخندید چرا اسلحه، چرا سختی، چرا مبارزه و چرا..

مگر ما چکار داریم که چه کسی حق است و چه کسی کشته می شود

به ما چه مربوط که فلسطین را چه کسی خورده

لبنان را چه کسی می خواهد

چرا جوانان سوری را در نگاه خانوادشان مثله می کنند

چرا در یمن هر روز پرندگان بی احساسشان قربانی  به پای بت مقدس غرب می ریزند

چرا در عراق کسی که از خانه بیرون می رود نمی داند  که بازگشتی برایش هست یا نه

به ما چه مربوط که سرزمین بوسنی هنوز هم بوی خون هزاران فدا شده شطرنج بازان جهانی شده را می دهد

به ما چه مربوط که شیخ عیسی قاسم برای چه فریاد می زند

به ما چه مربوط که شیخ نمر در زیر ضربات شلاق و شکنجه چه حیوانی است

به ما چه مربوط که در پاکستان کشتن شیعه ثواب بهشت دارد

به ما چه مربوط که در میانمار و آفریقای مرکزی هزارن مثل ما(!!!!) در انتظار کشته شدن چشم از زمین گرفته و آسمانیان را فریاد رس میخوانند

به ما چه مربوط که ...

اصلا به ما چه مربوط

هنر این است که ما در پیش کشیدم


و مگر نه اینکه با یک خنده از سبدی پر بار ما را خشنود کردند

و مگر نه اینکه مرغ سبدمان  را کباب کردیم تا کباب شدن دیگران را نبینم

قالب پنیر  را کارد زده تا کارد روی گلوی جوانان سوری و بحرینی و پاچناری و... را نبینیم

راستی می توان گفت که آوینی می فهمید!!!

چمران درست زندگی می کرد!!

سلیمانی آب در هاون نمی کوبد


و راستی چرا میگویند« انتظار در مبارزه است»



نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد