شبهای نمناک

این خط نوشته ها حاصل ذهن فسیل گرفته ی این رها شده ی اسیر در گمراهی هاست -ساحل

شبهای نمناک

این خط نوشته ها حاصل ذهن فسیل گرفته ی این رها شده ی اسیر در گمراهی هاست -ساحل

خداحافظ

خدا حافظ 

از این لانه

از این شهر و از این خانه

که من مدت زمانی دور به پایش منتظر بودم

خداحافظ

زمین سخت

زمین منجمد در بوران زمستانی

زمین کشت گشته از نفاق سایه های غم

خداحافظ

تحمل های شب، مادر

به پای مهد چوبینم

خداحافظ

توی ای  رود روان در بستر گمگشته ی ایام طفولیت

توی ای زاینده ی خشکیده بر سیمای شهر من

خداحافظ 

تو ای پس کوچه های خاکی عارض

تو مسجد که تا پایان ندیدم از تو خوش رویی

خداحافظ

تو ای مدرسه دیروز من

که امروزت نمی دانم چه شکلی هست

خداحافظ

درختان ردیف در کنار هم

کنار بیشه زاران به غارت رفته ی از یاران.

غرق را باز غرق کردم ز ایام قدیم  خود 

که تادیدم هوای بس غباری بر دلم دارد

خداحافظ

آرامگاه خوب بابایم

کنارت را چه شبهایی که تا پاسی

حروف دل کنارت به زحمت ساز می کردم

خداحافظ 

امیر و مصطفی 

 یاران دیروزم 

که تصویر شب آلودم هنوز در خاطر ایام دی مانده ست

سعید هاشم عبداله و مهدی

کریم «قدس سره» 

حمید و هانی  و محسن

خدا حافظ

ای غول خوش اخلاقم

ژیانت هست در یادم

سفرهایی که با ایشان گذر شد در گذار عمر

همیشه خاطراتی است در شبهای تنهایی

خداحافظ

جاده ی خاکی

مرزهای مرغی بین زمین های کشاورزی

خداحافظ

کارتکیا

که تا آخر هم  ندانستم چه نامی هست بر رویش

خداحافظ

صبح روز عاشورا

صدای نازنین طبل

دویدن های دنبال یک زنجیر

و آشوبی که در  ظهرش برای یک غذایی بود

خداحافظ

بسیج 

که پست ش را غنیمت ها ندانستیم

و در شبهای آن تمام عشق را خواندیم

خداحافظ 

سحرهای شب احیا

دعا های کمیل ذکریا

الهی العفوگفتن دلدار

خداحافظ



نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد